چالش 450 درجهی فارنهایت
این مطلب به دعوت سرکار خانم ارکیده و در ذیل پویش تد عزیز نوشته میشود. اگر میخواهید زودتر به جواب برسید میتوانید اول وسط متن را بخوانید:
دوست پدرم بود، از آن دوست ها که پدرها هزار جهد میکنند تا این رابطه حداقل با یکی از زیرشاخه های خودشان ادامه پیدا کند. پدرم یکی از معمولی های همراه انقلاب است و در گوشه ای از این مملکت ریزش ها و رویش ها باز گوشه ای از کار فرهنگ را در دست گرفته ... پدر من نه در دانشگاه درس خوانده و نه در حوزه ولی در فضایی که قبل حین و بعد از انقلاب تجربه کرد وادار شده بود کتاب های زیادی را بخواند.
وقتی من خواندن و نوشتن یاد گرفتم این کتابها در دسترس من بود و پدرم حیفش میآمد من به جای خواندن این ها در کوچه با بچهها فوتبال بازی کنم یا موزیک گوش بدهم و ...