ستانندهی مرز مازندران
گژدهم پیر که احتمالا پدر گردآفرید |743| است پیکی پوینده را با گزارشی از وضع پیش آمده شبانه به سمت دربار راهی میکند.
بگفتش چنان رو که فردا پگاه
نبیند ترا هیچکس زان سپاه
گژدهم پیر که احتمالا پدر گردآفرید |743| است پیکی پوینده را با گزارشی از وضع پیش آمده شبانه به سمت دربار راهی میکند.
بگفتش چنان رو که فردا پگاه
نبیند ترا هیچکس زان سپاه
ملاصدرا فلسفه را به عرفان تقلیل داد. اخباریها نیز فقه را به عرفان تقلیل دادند؛ و این موجب از میان بردن «عقلانیت» و درپی آن سقوط صفویه شد. |link|
سهراب با سپاهی که تشکیل داده بود به سمت ایران روانه شد و در اولین مصاف خود هژیر فرمانده مرزبانی ایران را اسیر کرد.
جامعهای که مردمش نتوانند با هم صحبت کنند و همدیگر را محترمانه بفهمند ستون فقرات ندارد. گوش دادن ستون فقرات یک گفتگوست؛ همانطور که گفتگو ستون فقرات یک جامعه است.
آقا... من همون پسربچهی باتربیت صف زنجیرنی هستم که حتا اونهایی که قدشون ازم کوتاه تر بود رو هم راه میدادم که بیان جلوی من توی صف. همون پسری که مادرش وقتی از هیات برمیگشت میگفت تو باتربیت ترین بچهی توی صف بودی! آقا... میشه من همون پسر بچه باشم؟
چو نُه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی پورش آمد چو تابنده ماه
چو یک ماه شد همچو یک سال بود
برش چون بر رستم زال بود
چو ده ساله شد زان زمین کس نبود
که یارست یا او نبرد آزمود
سهراب 9 ماه پس از اینکه رستم سمنگان را ترک کرد زاده شد و به زودی «پیل تن» شد. در همین ده سالگی است که سهراب نزد تهمینه می رود و از او جویای نام پدر می شود.لحن خشن این پرسش به ظاهر ساده آغاز فرایند فردیت در سهراب است. سهراب می پرسد من چرا با فاصله زیادی از بقیه ی همسالان برتر و قوی تر هستم؟
در داستان رستم و سهراب، رستم پس از گم کردن رخش وارد شهر سمنگان می شود و شب مهمان شاه سمنگان شده، در خوابگاه او به استراحت میپردازد. تهمینه دختر شاه سمنگان نیمشب همراه ندیمهای شمع به دست وارد خوابگاه رستم میگردد و به او اظهار علاقه میکند.|link|
یک فرد عادی، ولی با هدف
می تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد
هیچ کسی نیامد وارد جشنواره فجر شود و آرام آرام ترقی کند و انتقاداتش را در معرض و نظر بگذارد و جشنواره را –به زعم خود- به مسیر اصلی بازگرداند.بلکه بلافاصله جشنوارهای جدید ساخته شد.
هنگامی که گفتید ای موسی ما بر غذای یک جور نمی توانیم بسازیم و آن نیکوترین خوراک یعنی مرغ بریان و ترنجبین بود. پس دعا کن پروردگارت برای ما از زمین سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز بیرون آورد. موسی (ع) فرمود: آیابدل می کنید پست تر را با بهتر؟ اهبطوامصرا: به این شهر فرود آئید، و به سوی حیات پست دنیوی هبوط کنید.
آیا میدانستید حضرت امام هادی علیهالسلام در فضای مجازی از عروس خود خواستگاری کردند و آن خانم را با لطایفالحیلی [از طریق رویای صادقه] از روم به عراق هدایت میکنند؟ |link|
من کاری ندارم شاعر [مرحوم اخوان] این شعر را برای کی و برای چی گفت، من این شعر را خطاب به صحیفه سجادیه، خطاب به دعای ابوحمزه ثمالی میخوانم: ای تکیهگاه و پناه زیباترین لحظههای پر عصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من، ای شط شیرین پر شوکت من |link|
اگر تقدیر تن دادن به فرمان زلیخا بود
همان بهتر که دست گرگ می دیدم تن خود را
پیش از این نامه ای از «ویل دورانت» دریافت کردیم که ما را به هم اندیشی درباره معنای زندگی در عصر پیشرفت های علمی و صنعتی فرا میخواند.|620| حالا امروز میخواهم پرسشهای دیگری از همان جنس در جمع همراهان مطرح کنم. همراه گرامی سلام! آیا لحظهای دست از کارتان میکشید و با من وارد بازی اندیشه میشوید؟
آیا ما یک ملت متمدن و بافرهنگ هستیم؟ پس...
تا زمانی که ما نسبت آزاد با وضعیتی پیدا نکنیم، تفکر بهوجود نمیآید. تفکر محصول نسبت آزاد و واقعبینانه با پدیدار است. ما مراکز مطالعاتی زیادی داریم، اما همه یا عمده آنها وابسته به قدرت هستند. بهعبارت دیگر ما متفکرانی نداریم که بهطور مستقل درباره ایران امروز بیندیشند. |قاسم پورحسن|
اگر تو زندگی کمی احساس خوشبختی کردید
مطمئن باشید که جلو دوربین مخفی هستید
یه لبخند بزنید و برید دنبال بدبختی هاتون !
♦این جوک بیمزه نیست. خیلی هم خنده داره هم عمق عرفانی داره
در دوره ی بیابانگردی مرد چوبدستی خود را برمیگرفت و نهانی به قبیله دیگری میرفت و دختری زیبا را از چادر پدر و مادرش میربود. پس از آنکه ثروت بیشتر شد و صلح جای جنگ را گرفت، اخلاق و عادات نیز تکامل پیدا کرد و مرد جای چوبدستی هدیه مناسبی به پدرِ زنی که دوست داشت تقدیم میکرد. ازدواج از راه خرید و فروش جای ازدواج از راه اسیر ساختن و ربودن را گرفت. امروزه رسم ازدواج مخلوط عجیبی است از اسارت و خرید و فروش. 165
شما با استفاده از «نردبان» میتوانید آگهی خود را که مدت زمانی از انتشارش گذشته، مجدداً به ابتدای فهرست آگهیها باز گردانید. هزینهٔ هر بار استفاده از نردبان 10,۰۰۰ تومان است. این ده تومن فدای سر اونایی که هنوز پست « 450 درجهی فارنهایت» رو ندیده اند و اونهایی که میخوام در شیفت دوم دعوتشون کنم: