جادوی قلم
نوشتن فرایند عجیبیاستکه محتویات ذهن [و فراذهن] نویسنده را به طرزی معجزهوار روی سطرهای محسوس دفترش میآورد... minashirdell
نوشتن فرایند عجیبیاستکه محتویات ذهن [و فراذهن] نویسنده را به طرزی معجزهوار روی سطرهای محسوس دفترش میآورد... minashirdell
راستَش من دیشب یک کتاب درباره تجربه مرگ و اتفاقاتی که نویسنده در حین مردن خودش تجربه کرده بود مطالعه کردم که باعث شد تصمیم بگیرم برای پویش «ده کاری که باید پیش از مرگ انجام دهم» پست بگذارم:
1/ نمیدانم از چه افرادی باید حلالیت بگیرم (بزرگترین درد اینه)
2/ دوست دارم با پدر و مادرم و همسر و سایراعضای خانواده سفر کربلا را تجربه کنیم.
3/ باید بانوی عزیزم را ببرم زیارت خانه خدا.
4/ دوست دارم در پویش «شهید جواد محمدی» شرکت کنم.(هرکی دوست داره توی پویش شرکت کنه پینوشت رو بخونه)[1]
5/ بتوانم چهل روز معصیت نکنم.
6/ یک وصیتنامه مکتوب از خودم به جا بگذارم.
7/ باید توی وصیتم بنویسم که برام نماز قضا بخونن.
8/ مخصوصا نماز آیات.
بعضی از اهل قلم دغدغههای فرهنگی دارند و در قبال رویدادهایی که در جامعه مشاهده میکنند احساس مسئولیت دارند و در این خصوص اقدام به تولیدمحتوا و انشار آن در فضای عمومی میکنند.
طبیعتا این افراد با سه دسته مخاطب مواجه میشوند. دسته اول: مطلب را میخوانند و با آن موافق هستند و نویسنده را تایید میکنند. دسته دوم: به برخی از مطالب نویسنده انتقاداتی وارد میکنند. دسته سوم هم به جای مطلب، به خود نویسنده بد و بیراه میگویند.
یک: سریال مانکن (به کارگردانی حسین سهیلیزاده و فیلمنامه بابک کایدان) در سال 1398 در شبکه نمایش خانگی تولید و منتشر شد.
دو: کایدان: سریال ما پیام غیراخلاقی ندارد؛ چراکه اگر داشت مطمئن باشید قبل از ارشاد مردم واکنش نشان میدادند اما خب به هر حال نزدیک شدن به خط قرمزها لازمه سریالسازی است.
هو/
دچار - به زعم بنده - بیش از آن که فیلسوف، باهوش و حتی بلاگر و فیش نگار باشد، یک آدم دغدغه مند است. دغدغه، اعم از دغدغه های فردی یا اجتماعی.
نقطه ی قوتش این است که نمی نشیند تا دغدغه هاش رفع شوند؛ بلکه در تلاش است تا قدمی در جهت رفعشان بردارد. دچار دارد خودش و اطرافیانش را وادار به تفکر، تحقیق، مباحثه، نقد و تفسیر می کند.
نقطه ضعفش اما در دو چیز است:
یکی فاصله ی زیادی که بین مجاز و واقعیت وضع کرده؛ که این مسئله در تعاملات، واکنش ها و حتی رفتارهای شخصی اش بروز پیدا می کند. به قدری که به طور حتم بین شخصیت دچار در واقع، و دچارِ فیش نگار، اختلاف بسیار است. حال آن که مجاز و واقعیت، هر دو ذیل حقیقت تعریف می شوند. این مسئله ی ظریف، در درازمدت جوانه ی تضادهای شخصیتی را در روان آدمی می کارد. که این یک مسئله شخصی بود.
دیگر آن که جنس حرف هاش - در عام - یکنواخت، قابل پیش بینی و کاملاً نشأت گرفته از دغدغه ها، دانسته ها و علایق شخصی اوست. این حرف های یکنواخت، گاهی در عمل ناقص انتخاب، بریده بریده نقل و ابتر بیان می شوند. در این باب پاسخ به این سؤال می تواند کمک کند: "کدام یک خطرناک تر است: نادان یا کسی که ناقص می داند؟" که این یک مسئله اجتماعی بود.
هر چه باشد، وجوه مثبت بر منفی می چربد.
عملیاتی کردن دغدغه ها و دست روی دست نگذاشتن، دچار را دچار کرده. و الحق تلاش های زیاد او که شاید در بلاگستان بی نظیر باشد...
خداوند ضعف ها را جبران کند و به تلاش ها جزای خیر دهد. ان شاءالله.
دوستِ مجازیِ حقیقی خیلی کوچکت :)
پدرخانمم عکس دکور جدید خونهمون رو که دید گفت چرا اینقدر کتاب دارین؟ بعد پرسید خب بگو ببینم آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟! و من نتونستم و اصلا یادم نبود چه کتابی خونده ام. بگذریم که خیلی کم کتاب خونده ام این مدت. البته الان یادم اومد؛ اولین کتابی که توی تعطیلات نوروزی خوندمش «تب مژگان» بود.
ضمن تشکر از احساس مسئولیت آقای نَقل بلاگ، دکتر صفایینژاد، آقاحامد و سایر دوستان درقبال وضعیت سایت بیان که گویا بهخاطر برخی مشکلات، خدمات فنی اش بیش از یک سال است که هیچ ارتقایی نکرده است. به پیشنهاد دوستان مطلبی درباره فعالیت بیان و نویسندگان آن نوشته ام که امیدوارم مفید باشد:
هر بار که دلشکسته را میبینم با مشکلاتی که در مسیر عشق تو پیش میآید گریه میکنم. گریه ام میگیرد؛ مخصوصا اگر تنها باشم. البته در دلم تو را تحسین میکنم که -نمیدانم با کدام خصلتت- نفس را عاشق خودت کردی و حتی نمیدانم اول کدامتان دلباختهی دیگری شد.
بگذار صادقانه بگویم؛ مسلمانی بی عشق خمینی برایم لذتی ندارد. خمینی کجایی؟ ای کاش یک بار، فقط یک بار تو را از نزدیک میدیدم، دستت را میبوسیدم و با این بوسه به ملاقات خدا میرفتم. خمینی! کجایی؟ ای کاش تنها یک بار تو را و تنها یک بار تو را بر آن صندلی که مینشستی و امتی را سیراب معرفت مینمودی زیارت میکردمaminabadi.blogfa.com
"فیشنگار"
فیشنگار: قالبش که معمولیه، صرفا فقط چیزی رو انتخاب کرده که ساده باشه، صرفا فیشنگار تفکراتش مذهبیه، ولی خب آدم بستهای نیست، صرفا به دنبال اینه که بتونه تفکراتش رو توی این مبحث رشد بده، از همینرو وبلاگش کامنتمحوره، یعنی یک بحثی رو باز میکنه و اجازه میده بقیه نظر بدن و اون نظرات رو به چالش میکشه، یعنی اگر بخوام تفکرات رو سه قسمت کنم، مذهبی، بیطرف، فلسفی، توی دستهی مذهبی قرارش میدم، افرادی هم که مشارکت میکنن توی همون حیطه هستند، ارتباطشم به نسبت محوریتی که داره خوبه، عنوانشم به محتواش میاد، کسی که به دنبال شکار مطالب جدیده و اونهارو به نگارش درمیاره. مصاحبه کامل فابرکاستل یکی از بلاگرهای بیان را در این پست بخوانید.
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند
"شرافت"
1. اون آقایی که توی مراسم تشییع دیدمش، الان دیدم درباره مراسم اون روز صحبت کرده! |آپارات|
.
.
2. به بهانه مطالبی که این روزها درخصوص شخصیت سردار سلیمانی میشنویم فیش شماره 15 رو بازنشر میکنم.
* نکته: با توجه به اینکه یه جنگ رسانهای شروع شده سعی کنید تا اطلاع ثانوی با اخبار و تحلیلهای مطبوعات زیاد توجه نکنید. چون لزوما راست نیست.
تصمیم داشتم برم ردیف اول نماز بشینم...
بانو رفت دفتر خبرگزاری
از چهارراه ولیعصر تا خ قدس رو مارپیچان رفتم (یعنی اگر تنها نبودم نمیشد رفت)
نماز تمام شد. از درب شرقی رفتم که وارد خیابان انقلاب بشوم
حدود نیم ساعت در همین 50 متر در ازدحام گیر کردم
بناچار :) از روی نرده ها وارد دانشگاه شدم و از درب غربی
از 16 آذر وارد انقلاب شدم
برگشتنی هم کلی راه اومدم
چون از انقلاب نمیشد برگشت
دانشگاه رو دور زدم و سر از میدون فلسطین درآوردم
بعد وارد خ ولیعصر شدم
دیگه از متروی تئاتر شهر که نگم براتون
عطار و فارابی دو تن از مفاخر فرهنگی زبان فارسی امسال در فهرست مشاهیر جهانی یونسکو به ثبت خواهند رسید.(عبدالمهدی مستکین مدیر فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو در حاشیه نشست بزرگداشت مولانا در بنیاد ایرانشناسی اعلام کرد) link
ورژن جدیدی از نمودار همراهی در بازه 2 تا 8 آذرماه با کمک دوستانم آماده شد؛ ببینید:
دو سه چهار روزی است بنا به دلایلی قصد داشتم بلاگ رو تخته کنم و عطایش را به لقایش ببخشم و برم پی کار روزمرگی های خودم - خیلی بالا پایین کردم که این کارو بکنم یا نه ؛ مثل میلیون ها میلیون آدم دیگه که اصلا نمیدونن بلاگ چیه و کجاست و فکر میکنن ته اینترنت همین سوشال مدیا است چند تا لایکی که تو اینستا میکنن و
چندتا عکسی که میذارند و دیدشون از اینترنت به همین اینستاگرام و پیام رسان های داخلی محدود میشه!
فیشنگار در این هفته پر تلاطم چهار مطلب منتشر کرد که چهل و نُه نفر در این مطالب به گفتگو و مشارکت پرداختند و جمعا این پست ها 134 کامنت دریافت کرده است (همه اش رو مدیر فیشنگار به تنهایی پاسخ داده است!)
در جدول زیر میزان مشارکت خوانندههای محترم فیشنگار در گفتگوها به صورت هرمی ترسیم شده است. امیدوارم که همیشه بر فراز قله رفاقت بدرخشید و امید که هر فضیلتی هست شما بر قلهی آن باشید.
پ.ن: نویسنده وبلاگ«لبخند ماه» هم در پست چهارم مشارکت داشتند که متاسفانه -بخاطر اینکه نمودار قبل از تایمی که ایشان کامنت گذاشته بودند تکمیل شده بود- محاسبه نشد
تصمیم گرفته ام هر هفته مطلبی که از طرف خوانندگان مفیدتر معرفی شده را به صورت پست ثابت در فیشنگار قرار دهم تا افراد بیشتری آن را ببینند (فرض من این است که هر خواننده مطالب مفید از نظر خودش را لایک میکند)
شهد بیدﻤﺸﻚ با داشتن ترکیباتی همچون ژرانیون سالیسین، تانن، به عنوان داروی موثر در تقویت قلب، آرام بخش و رفع کننده درد و خستگی شهرت یافته است. طبیعت آن سرد و تر است؛ مقوی قوای دماغی و قلب، مفرح روح، ملین مزاج، سردردهای گرم مزاج را نیز تسکین میدهد.
تیم فیشنگار! تصمیم گرفت برای بررسی میزان مشارکت کاربران! در فیشهای منتشره اقدام به برگزاری یک نظرسنجی و سپس تحلیل آن بنماید.
طبق بررسی نظرسنجیها مشخص شد در یک بازه زمانی یک ماهه (4 هفته از 23 شهریور تا 19 مهر ) تعداد 90 خواننده در پستها مشارکت داشته اند. در این بازه زمانی 22 پست منتشر شد. شاید برای شما سوال شده باشد که آیا نظرسنجیها باعث افزایش مشارکت دنبال کنندگان شده است که باید بگویم تاثیر محسوسی داشته و این نظرسنجی به ما میگوید که تعداد کامنت ها نشاندهنده تعداد خوانندگان فعال پستها نیست. (شما هم میتوانید نتایجی که از بررسی این نمودارها به ذهنتان میرسد را برای ما ارسال کنید)
1 . سن وبلاگنویسیتون رو ذکر کنید که چند ساله مشغول نوشتن هستید
از وقتی یادم میآید پدرم همه خبرها را پیگیری میکند. من نیز در عنفوان جوانی به این خصلت دچار بودم. موضوعات خبری و تفریحی و کمی هم درسی ( برای ارائه های کلاسی) بهانه من برای استفاده از اینترنت بود.
سال دوم دانشگاه روزی یکی از رفقا که مسئول سایت اینترنت خوابگاه بود و در وقت ازدحام، با طرفه العینی(:چشمک) صندلی خالی برای من جور میکرد گفت وبلاگ داری؟ [شاید به خاطر اینکه هر شب میآمدم] گفتم: نه. گفت: چرا وبلاگ درست نمیکنی؟ گفتم بلد نیستم! همان لحظه نشست و درست کرد و پنلش رو داد دستم.
در فوتبال با کامپیوتر بازیکنی که توپ نزدیکش نباشه نمیتونه شوت بزنه (درسته؟)| در بازی شطرنج خدای میدان شما هستی ولی هر مهره ای را فقط در حدی که آن مهره اقتضا میکند میتوانی حرکت بدهی مثلا نمیشود سرباز را بیش از یک خانه حرکت داد یا اسب را جور دیگری غیر از آنچه قواعد شطرنج مشخص کرده است جلو ببری
رابطه ما با خدا هم اینگونه است. خدا ما را با اقتضا مختص خودمان آفریده (و همانقدر هم از ما انتظار دارد) و یک قواعدی را هم برای کل جهان آفرینش تعریف کرده
زندگی ما دقیقا حاصل برآیند توانمندی ذاتی ما با قواعد جهان است.| همانگونه که ما نمی توانیم خارج از این قواعد کاری بکنیم، خدا هم نمیتونه خارج از این قواعد هر کاری بکنه:
ان اللّه یأمر بالعدل والاحسان، و ینهی عن الفحشاء والمنکر.| یعنی خدا نمیتونه به فحشا و کار ناعادلانه و ... دستور بده
آقا حتما باید ده سال پیش باشه؟
ده سال پیش هم آخه من بچه نبودم که بخوام نصیحتش کنم
سرکوفت ولی میتونم بزنم بهش
دیدی گفتم موهات رو از ته کوتاه نکن دیگه در نمیاد
حالا بازم خدا رو شکر ارشد قبول شدی، با اون عکس مسخره روی کارت دانشجوییت
دیدی گفتم بینل آنچنان هم دانشگاه بدی نیست؛ دیدی چقدر دوستای خوبی پیدا کردی!
پایان ده سال پیش ❕
پ.ن: با توجه به اینکه خیلیا! دعوت کرده اند نمیتونم اسم تک تک رو بیارم، 🏵
پ:ن: هیچکس دعوت نیست. چالش بامزه ای نبود. برخلاف صاحبش؛ با این حال هر کس دوست دارد بنویسد و این پست را داره میخونه من دعوتش کنم بنویسه (ممنونم)
من چندی پیش یه کامنت انتقادی برای یکی از بلاگرا (خانم شاخه سیب ) گذاشته بودم ولی ایشون خیلی منطقی و اخلاقی و دوستانه جواب منو دادن. کم آدم پیدا میشه که در قبال اینجور انتقادها که بوی تخریب هم ازش میاد کنترل زبان خودش رو از دست نده. یکی ایشون یکی هم آقای ن..ا در قبال حرفهای گاها تند و بی منطق من خیلی خوب برخورد کردهاند. راضی ام ازشون (مرسی که هستید3)
بعضی از رفقا هم هستن که از همراهان همدل و نازنین فیشنگار هستند. اینها اگر ببینند کسی درباره فیشها ابهام داره یا دچار سوء تفاهم و ... شده خیلی نرم میرن سراغش و توجیهش میکنن. درسته من نمیدونم دقیقا کیا هستند ولی از اینکه مخالفان به منتقد تبدیل میشن و منتقدها به همراهان فیشنگار میفهمم که کار شما رفقای همراه و محترمه (هر کی هستید مرسی که هستید)
یکی از نگرانیهای من این است که وقتی شما همراه من این فیشهای ظاهرا قاطی پاطی را تعقیب میکنید چه بر سر روح و روان تان میآید؟ در انتها با خودم میگویم خب شاید اگر در جایی دیگر شک و شبهه ای مطرح شود شما یادتان بیاید که این بحث در فیشنگار هم مطرح شده بود و اگر لازم شد میآیید و از پاسخهای کامنتگذاران عزیز فیشنگار استفاده میکنید. (مرسی که هستید 2)
گاهی آدرس یک وبلاگ در اینجا معرفی میشود که در راستای حمایت از وبلاگنویسی و مهارت تولید محتوا است. طبیعتا شناخت من از دوستی که او را معرفی میکنم فقط و فقط در حد همان نوشتههای وبلاگ اوست. با این وجود اگر میخواهید به کسی اعتماد کنید لطفا و حتما از او بخواهید مراحل اعتمادسازی مورد نظر شما را طی کند. البته که ما همه خوبیم و خوب بمانیم با تافت. در ادامه نمودار همراهی هفته گذشته به سمع و نظر شما میرسد (مرسی که هستید 1)
یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول اصول اصول الدین. ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیدهام همین است.شعرا | ۲۵ شهریور ۱۳۸۷
معادله چند مجهولی جلال
تصمیم گرفتم وقتی بگذارم و به صورت هفتگی پست های وبلاگم(روم نمیشه بگم وبلاگم: چون حس میکنم فیشنگار فقط مال من نیست) رو بررسی کنم. این مرور با توجه به سرعت تحولات در فیشنگار، فواید مختلفی دارد. در خلال این بررسی یه شیرین کاری آماری هم انجام دادم که در ادامه به سمع و نظر شما می رسد. در همین فرصت از رفقایی که در تهیه فیش ها و پژوهش های قبل از انتشار فیشها با من همکاری دارند تشکر و قدردانی می کنم. و همچنین از همراهان گرامی که با طرح نظرات مخالف یا موافق خود باعث می شوند فیشها بیشتر و بهتر تجریه و تحلیل بشوند کمال تشکر را دارم. (مخصوصا اونهایی که از راه دور و روستاهای اطراف زینت بخش مجلس و محفل ما شده اند)
برای اینکه رفقایی که اسمشون توی لیست نیست هم دست خالی نرفته باشند هم این سه نکته رو بازنشر می کنم: