يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ق.ظ
1 . سن وبلاگنویسیتون رو ذکر کنید که چند ساله مشغول نوشتن هستید
از وقتی یادم میآید پدرم همه خبرها را پیگیری میکند. من نیز در عنفوان جوانی به این خصلت دچار بودم. موضوعات خبری و تفریحی و کمی هم درسی ( برای ارائه های کلاسی) بهانه من برای استفاده از اینترنت بود.
سال دوم دانشگاه روزی یکی از رفقا که مسئول سایت اینترنت خوابگاه بود و در وقت ازدحام، با طرفه العینی(:چشمک) صندلی خالی برای من جور میکرد گفت وبلاگ داری؟ [شاید به خاطر اینکه هر شب میآمدم] گفتم: نه. گفت: چرا وبلاگ درست نمیکنی؟ گفتم بلد نیستم! همان لحظه نشست و درست کرد و پنلش رو داد دستم.
از این طریق متوجه شدم که بعضی از بچههای دانشکده هم وبلاگ دارند و پیوندهای وبلاگ رو با آدرس آنها پر کردم و وارد دنیای بلاگرهای جوان دانشکده( پسرا البته) شدم. از سال دوم دانشگاه تا الان میشه چند سال؟
سال 88 وقتی از دانشگاه رفتیم همین وبلاگهایمان راه ارتباطی مان بود و اینگونه از حال هم خبر داشتیم. اما از 88 به بعد تبلیغ زیادی که روی شبکه های اجتماعی صورت میگرفت و خبرهای زیادی که در آنجا بود مرا به گوگلپلاس (البته فقط خواننده بودم) و بالاترین و جاهای دیگری (شبکه های اجتماعی ناکام داخلی) کشاند و البته با اینکه همیشه به حمید میگفتم هیچ جا وبلاگ نمیشود ولی به هر حال وبلاگم دچار رکود شده بود.
وقتی دوباره درسم تمام شد و ازدواج کردم فکر کردم دیگر نیازی به وبلاگ ندارم و آن را حذف کردم. (البته داخل پرانتز بگویم اولین سالی که بیان راه افتاد و در نمایشگاه دیجیتال حاضر شد با میثم و سجاد به غرفه شان رفتیم و یک کارت دعوت [مثل کارت شارژهای قدیم] حاوی کد عضویت از آنها گرفتیم که یک نفر وارد میشد و دو نفر دیگر را میتوانست دعوت کند! ) پس از هفته ها که این کارت در کیفم رها شده بود رفتم در بیان وبلاگی ساختم که 1444 روز به حیات خود ادامه داد و در حالی که 65 مطلب منتشره داشت در اوایل سال 95 حذف شد.
چند ماه بعد فیشنگار با ایده ای که به اعتقاد خیلی ها! تا آن زمان در وبلاگ نویسی منحصر به فرد بود متولد شد و قرار شد محلی برای نقد و بررسی یافته های ذهن و مطالعات من باشد. فیشنگار به لطف دوستان اهل اندیشه و نظر به محلی برای گفتگو و تفکر تبدیل شد و محبت و لطف علاقمندان باعث شده این وبلاگ تقریبا هر روز بروزرسانی شده و میزبان حضور گرم و تحولخواه شما باشد.(در حدی که اگه یه روز مطلب ن[گـ]ذارم حس میکنم دنبال کننده ها ناراحت میشن! )
2 . دوره هایی که دستتون به نوشتن نمیرفته برای انگیزه گرفتن چی کار میکردید
وبلاگ نویسی من زیاد جدی نبود. مطالب وبم بیشتر فکاهی و شعر و یا نکته های حاشیهای بود که سرکلاس ها یا در گعده بچههای فلسفه میشنیدم. ولی توی فیشنگار مجبورم برای تهیه فیشها بیشتر مطالعه بکنم و برای ایده گرفتن به فیش های قبل تر سر بزنم.(این دومی برای شما هم مفیده)
3 . از کدوم سرویس وبلاگدهی اولین بار استفاده کردید و از چه طریقی با این سیستم آشنا شدید
بلاگفا دیگه! دو سال بعد با دوستان بیشتری آشنا شدم که یکی از آنها تعارف زد که بیا به persianblog در آنجا هم یک صفحه ساختم ولی فعالیت خاصی نکردم. سپس برای یکی از کانون های دانشگاه در همان persianblog صفحه ای درست کردم و دو سالی آن رامدیریت کردم. (تبلیغ و گزارش برنامه ها، نتیجه مسابقات و ... ) مدیوم و اینا رو هم بگم؟ (نمیخواد)
4 . چرا شبکه های مجازی رو ترجیح ندادید به وبلاگ نویسی
شاید به خاطر اینکه در بیشتر شبکههای اجتماعی ارزشگذاری ها بر اساس کمیت است نه کیفیت؛ در این صورت مهم نیست که منطق تو چیست؛ اگر سلبریتی و پرفالور باشی پستت لایک و فیو و منشن میخورد وگرنه باید حالا حالا ها زور بزنی تا دیده بشوی. (دو اینکه شاید بشه گفت همین که در وبلاگ احساس میکنی مدیر صحنه خودت هستی، ایده پست از توست، کامنت ها را تو تایید میکنی و پست بعدی را تو مینویسی [این شرایط] به نویسنده تمرکز و امنیت بیشتری می دهد) سه اینکه وبلاگ برای فیشنگاری شاید جای مناسبتری باشد. (در پایان به نوبه خودم از دست اندر کاران، حامیان و همراهان چالش داستان من و وبلاگنویسی تشکر میکنم)
۱۶
۹۸/۰۷/۲۸
پاسخ:
به هر حال اینم ماجرای ماست دیگه :)
پاسخ:
درخشانش رو از کجا آوردین :) متشکرم و همچنین فعالیت شما
پاسخ:
مرسی :) شما هم بنویسید
پاسخ:
به نام خدا سلام :)
خواهشمند است اول برو اون پست که خودت بهش اشاره کردی رو بخون بعد بیا جواب کامنتت رو :)
چند نکته:
اگه بین بلاگرا باشی میدونی که بیشترشون (نمیدونم شاید کمترشون) به خاطر اینکه بهونه ای برای نوشتن پیدا نمیکنن هفته ها دست به پست نمیشن، از این نظر میشه گفت چالش ها و پویش ها مفیدن (این جمله ثبت شود در جزوه وبلاگ نویسی استاد دچار)
بی طرف بودن در حیطه گردآوری یا بقول شما فرار از تعصب رو سعی کردم رعایت کنم ولی چند هفته ای هست که خودم هم حس میکنم مطالبم زیادی سیاسی شده.
اون که گفتی تعادل ایجاد کنم رو بیشتر بازش کن یعنی دقیقا بگو چجوری :)) بعضی حرفاتم (درباره تیتر و اینها) فک کنم نفهمیدم :|
بریم جام جهانی؟
1- آورده علمی: فیشنگار بشدت باعث شده که مطالعاتم ثبت و ضبط بشه و به قول شما اگر در هر زمینه ای مقاله ای می بینم و میخونم هم فیش ازش استخراج میکنم هم لینکش رو نگهمیدارم که برای روزی که نیاز بود قابل دسترس باشه؛ تازه بعضی مطالب توی کامنت ها مطرح میشه که به وضوح مطالب اون مقاله ای که من خوندم رو تکمیل میکنه
2- اورده علمی برای خواننده ها رو نمیدونم ولی من همواره تاکیدم این بوده که این فیش هایی که من میذارم به هم ربط داره.|
link| اگه بگردن ربطشون رو پیدا کنن خیلی بهتر میفهمن که موضوعات مطالعاتی مورد علاقه من چیه
3- تا 1400 با بنفش
😎 ولی ریسپانسیو رو انجام میدم
پاسخ:
پس از اون اولیه بنویسید :)
پاسخ:
شما قشنگ خوندین 🌹
واقعا چجوری بعضیا دلشون میاد؟ :|
پاسخ:
درخشان سابقه ی دکتر صفاییه که این همه جایزه برده و این همه جشنواره رو داوری کرده والخ :)
http://fiish.blog.ir/post/1006
پاسخ:
گفتم خیال میکردم وبلاگ دیگه به دردم نمیخوره (نگفتم اون وبلاگ که!)
دقت کن و شر درست نکن :) (در ضمن: ما مجرد بودیم خیلی باشخصیت و با ایمان بودیم. اینجوری نبودیم که!)
پاسخ:
من فقط دو سال زودتر از شما بودم خودت پدربزرگی :)
پاسخ:
خیلی ممنونم از حسن نظر شما. (امیدوارم دوستای ماندگار و مفیدی باشن برات)
فقط یه سوال کوچیک دارم که دوس دارم جواب بدین: چرا الان وبلاگ رو به بقیه فضاهای مجازی ترجیح میدی؟
پاسخ:
نیست امید صلاحی ز فساد حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم؟
پاسخ:
خیلی خوب توضیح دادین. درود بر شما

حالا خارج از این صحبتا میتونی یه اینستا پر فالور واسه ما بزنی؟ :))
پاسخ:
خخخخ گفتی پاسخ آماده یاد ربات افتادم :))) بذار هنوز تثبیت نشده دارم تست میکنم
پاسخ:
پاسخت رو در کامنت نفر بعدی دادم :)) ببین شما که از اول با وبلاگ زاده شدی واسه ما فیل[م] نیا داداش :)
پاسخ:
ببخشید. (منتقدا نمیذارن آدم از این چیز قشنگا استفاده کنه) حالا آدرس قالب رو واستون میفرستم استفاده کنید :)
پاسخ:
میخام پیج مربا فروشی بزنم مثلا! :)
پاسخ:
به نظر شما آیا قالب من ریسپانسیو نیست؟!؟
بعدشم من گیر نمیدم نظر کارشناسیمو👌 ارائه میکنم فقط
پاسخ:
آهان اینجوری تشخیص دادین که اینستاگرام برای حالتون بهتره؟ :) چه خوب
درباره مزیت و فایده چالش های وبلاگی صحبت کردم در ذیل کامنت های همین پست.
اتفاقا اینستاگرام من با سه پست به کار خودش پایان داد :)) تا اطلاع ثانوی
پاسخ:
از کل هیکل، یه دماغِ درست داری آیا رواست اینجوری به رخ بکشی؟
پاسخ:
منم دنبالش میکردم ولی اون قدری توی اینستاگرام نمی موندم که بتونم مطالبش رو بخونم (ولی سخنرانی دو اسلامش :) رو گوش میدم)
پاسخ:
اتفاقا ما تازه با ایشون آشنا شدیم ولی بلاگر فعال و خوش قریحه ای هستن انگار
دیگه اینکه
خطابتون به @خانم محیاست ولی فک کنم گهربار هم میگن.نه؟
+میرزا؟ سایه نشین ها که بدتر از اینشم دیدن :))
پاسخ:
قبلا گرون نبود الان شاید گرون شده باشه
پاسخ:
شما فک کنم منظورت گوهر خیراندیش بوده
پاسخ:
درست حدس نزدم؟
گوهر عشقی؟
پاسخ:
تشکر میکنم از دهخدا
پاسخ:
@میرزا
@ سید جواد
@بق بقو
@فیشنگار
میدونی این دو تا بشر خیلی منو دوس دارن به خاطر همین بعضی وقتا نمیتونن جلوی ابراز احساسات خودشون رو بگیرن :))))) فقط یه مقدار بلد نیستن درست ابراز کنن
کتاب؟ یادم نمیاد
پاسخ:
یه چیزای محوی داره یادم میاد!
حالا لینک کامنتی که برای سدجواد فرستادین رو بدین برم توجیه ش کنم
پاسخ:
نه بابا شر چیه میگم دوسم دارن! :)
پاسخ:
خب ایشون داشته تقیه میکرده
پاسخ:
برو ازش بپرس تقیه چیه :))
پاسخ:
آره دیگه اون موقع فک میکردیم وبلاگ یعنی بلاگفا فقط :))
پاسخ:
نمی دونم چرا خوشم میاد که می بینم یکی داره از اینستا بد میگه :)
4. سواد رسانه ای رو رشد میده وبلاگ داشتن؟
پس جای پدربزرگ مایید😁