زایمان
شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ق.ظ
بعضی وقتها مدت زیادی میگذشت و ازش خبری نمیشد. گاهگاهی میرفتم سراغ همسنگریهاش که میآمدند مرخصی، احوالش را از آنها میپرسیدم. یکی از بسیجی ها عکسی نشانم داد. عکس عبدالحسین بود و چند تا رزمنده ی دیگر که دورش نشسته بودند. گفت نگاه کنید حاج خانم، اینجا آقای برونسی از زایمان شما تعریف میکردن.سعید عاکف/ خاکهای نرم کوشک چاپ ۱۴۳ سال ۱۳۹۰ صفحه ۳۲