خوانشی از نامه داوری اردکانی
حسن عباسی: جای تاسف دارد که رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران می گوید نمی شود علم دینی تولید کرد. منبع
فیشنگار: متاسفانه امروزه تریبون ها و روزنامه ها به دست برخی افراد سطحی افتاده است که پروای اظهار نظر در هیچ زمینه ای را ندارند. از رآکتور هسته ای تا جنبش نرم افزای. در این مورد جناب آقای عباسی مقهور «تیترهای رسانه ای» در مورد اظهارات آقای داوری اردکانی شده است و چنین اظهار تاسف میکند از حرفی که احتمالا نخوانده است! این برای جامعه ای که نخبگان آن چشم به دهان و تحلیل های چنین تریبون هایی دارند خوب نیست. تریبون سطحی جامعه را سطحی بار می آورد همانطور که روزنامه ی هوچی گر جامعه را هوچی گر و احساساتی بار می آورد. که جامعه ما در این سال ها برخی از عواقب آن را در خیابان های آشوب مشاهده کرده است.
واکنش ها: در مورد سخنان اخیر دکتر داوری اردکانی واکنش های زیادی منتشر شده است: از پاسخ آیتالله سبحانی تا تلاش روزنامه شرق برای مشابهت سازی میان سخنان داوری اردکانی و رئیس جمهور و یادداشت حکمت حکیم و برداشت حاکم توسط موسی نجفی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و... که اینجانب نیز صلاح دید در این باب پستی منشتر نماید و خوانندگان پیگیر اینگونه مباحث را دعوت کنم تا متن نامه جناب داوری اردکانی که در مورخ ۷/ ۱۱/ ۱۳۹۶ به دبیرخانه هم اندیشی اسلامی ارسال شده و در تاریخ چهارشنبه 2 اسفند1396، روزنامه اطلاعات ص 3 منتشر شده است را مطالعه کنند و از هیاهوی تیترهای رسانه ای [که روزی قرار بود انسان را آزد کنند] پرهیز کنند.
توضیح: این نکته مسلم است که از 300 سال پیش علوم انسانی در غرب با هدف مدیریت علمی جامعه در نظام دموکراسی تمدن جدید غرب شکل گرفته است و متناسب با نیازهای آن جامعه رشد و بالندگی پیدا کرده است. طبیعی است که این چنین علوم انسانی در سایر جوامع ممکن است لزوما موجب کمک به مدیریت جامعه نباشد. سعید حجاریان در این زمینه می گوید: نظریات علوم انسانی حاوی حربه های ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی و تاکتیک تبدیل شوند و در مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند و آن را به چالش بکشند. (۳//شهریور/۸۸) . بنابراین در علوم انسانی بحث بر سر این است که علوم انسانی مورد نیاز برای جامعه ی ما که ادعا میکنیم زیرمجموعه تمدن غربی نیست کدام است؟ و راه رسیدن به آن چیست؟ راهی که تاکنون در پیش گرفته شده این است که بیاییم مبانی و چارچوب های علوم انسانی حالا اسلامی را تعریف و تبیین کنیم و پس از آن به تولید علم اقدام کنیم. رویکرد دوم این است که اندیشمندان مسلمان با پیش گرفتن رویکرد انتقادی نسبت به علوم انسانی موجود به نظریه های همگون با جامعه ی حالا اسلامی ما برسند.
چو درد در تو نباشد که را دوا بکند: اما درخصوص اینکه آیا جامعه ما جزوی از تمدن غرب است و اینکه نیازهای متفاوت ما با غرب در چیست تاکنون توجهی نشده است که داوری اردکانی در نامه ی مورد نظر به این مطلب اشاره می کند که ما در صورتی می توانیم علوم انسانی اسلامی تولید کنیم که نیازهای جامعه ی ما نیازها و مطالبات اسلامی باشد: علم اجتماعی جدید با نظم تجدد تناسب دارد. ما اگر نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم باید توجه داشته باشیم که علم و جامعه با هم قوام مییابند. جامعه کنونی ما جامعه توسعهنیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بیآنکه از تواناییهای آن برخوردار باشد. اگر میتوانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعهای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژیهای ساخته جهان توسعهیافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده میشد.
یعنی الان نیازها و مطالبات جامعه اسلامی نیست؟
نیازها و مطالبات جامعه اسلامی باشند، یعنی دقیقا چی رو مطالبه کنند؟