این دیرزائلی که تقریبا 150 ساله پیش مرده، اگه الان بود چی میگفت!؟
از طرفی تمدن هم که بحث سنگینیه، باید دید تمدن از نظر دیرزائلی به چه معنا بوده و خود اروپاییان هم حس متمدن بودن رو 150 سال پیش داشتند؟
اگه خواسته باشیم با جامعه فعلی ایران هم مقایسه کنیم، به نظر حرف درستی میاد، یعنی با قشری مواجهه هستیم که مثلا چون صرفا بلده چندتا دکمه روی گوشی لمسی رو فشار بده و از طرفی ظاهر دکمه هاش با دکمه های میکانیکی قدیم متفاوته، فکر می کنه که کار شاخی داره انجام میده! و در نتیجه از حیث ماهیت، خودش رو برتر از قبلی ها میدونه!
متاسفانه و یا خوشبختانه این قشر، چون غرب رو از خودش جلوتر تصور میکنه، حس متمدن بودنش زیاد نمیاد :)
نکته جالب اینکه تصور از راحتی اینه که همه چی فراهم باشه تا بیشتر استراحت کنیم و کمتر کار در حالی که پیشرفت یعنی جلو رفتن. یعنی به همان میزان که ما استراحت می کنیم از پیشرفت جا می مانیم
منتهی این به نظر میاد که بیشتر روی مقوله پیشرفت تمرکز داره و نه تمدن. تو جامعه متمدن (متمدن به این معنی که ساختارهای حکومتی و اجتماعی و فرهنگ جامعه به گونه ای باشه که ظرفیت های رشد اکثریت افراد جامعه ایجاد و استعداد اکثریت افراد جامعه شکوفا بشه) این مسئله حل شدس.
از طرف دیگه به نظرم میرسه که یکی از علت های این تفکر رفاه طلبی، ساختار سرمایه داریه. یعنی یک عده سرمایه دار بشن و تمامی منابع تولید ثروت در اختیارشون باشه و بقیه نیروی انسانی اینا باشند. این رویه تدریجا باعث رخوت و تنبلی در نیروهای انسانی میشه و از طرفی روحیه استقلال طلبی و آقای فرد رو ضعیف میکنه و اوج آرزوش هم سبک زندگی رسانه ای شده فرد سرمایه دار میشه و نهایتا به رفاه طلبگی کشیده میشه.
یکی از رفقا میگفت که قدیم، اونای که شغل آزاد داشتن و آقای خودشون بودن، اعتبارشون تو جامعه بیشتر بوده (از حیث ضامن شدن و پشتوانه بودن و ...) اما الان برعکس شده، خب میشه گه گقت یکی از علل این اتفاق، همین پاراگراف بالایه.
برخی معتقدند در نظام سرمایه داری انسان های غیرسرمایه دار [کارگر] به توده تبدیل میشن تا چرخ تولید بچرخه
نه پیشرفت ته نداره ولی نقطه های اوج داره. در ضمن من سیر صعودی رو گفتم نه پیشرفت رو. سیر صعودی قسمتی از مسیر پیشرفته. بنظرم پیشرفت مثل یه دشت بی انتها میمونه که توش بالا و پایین فراز و فرود کوه و کوه پایه و دامنه کوه وجود داره. یه قسمتاییش راحتیه. حتی از اون راحتی میشه شروع کرد و سختی کشید و رسید برا راحتی دیگه.
تو این مورد اقتضای زمان و نیاز هم ملاکه..
ممنون بابت توضیحات :)
+ بقول یکی از دوستان پیشرفت باید در همه ی ابعاد باشه
اصلا نمیشه فلسفه تمدن رو تو این جمله با توجه به زمان حال معنی کرد 150 سال پیش انگلستان از تمدن ایران واهمه داشت...الان ما خودمونو با اروپا مقایسه کنیم؟! جهان 360 درجه تغییر کرده اونا هرچی صعود کنن ما به همون درجه در حال نزولیم...
بنظرم تمدن انتزاعی از مجموعه ی سلوک سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و...و اصلا معرفتی(در بنیان،روش،نتیجه و آمال)دسته ای مردمان و ایناس که سابقا مشترک در جغرافیا-تاریخ یا نژاد و این قرون اخیر مشترک در شناسایی غیر و خودین.
اعم از سلم و صلاح یا تباه و فسادش هم میدونم.از این جاس که به چیزی به نام تمدن اسلامی در گذشته قائل نیستم. ینی اینکه مثلا"ابن خلدون از دل تمدن اسلامی ظهور کرد!"رو یک مهمل بیشتر نمیدونم چه اونکه اصلا بنیان،روش و نتیجه ی نوع فهم،ادراک و معرفت این نمونه مثلا به رد مهدویت و انکار امامت رسید و این چیزا کنار"از دل تمدن اسلامی ظهور کردن"چیزی بیش از نقض و تعارض که خود مضحکه س.