به زمانی که 4 نیاز پایینی هرم مازلو، برای اکثریت جامعه تحقق یافته و جامعه درگیر آخرین نیازش هست، میشه گفت که تمدن رخ داده؟
هر کس این هرم رو طراحی کرده احتمالا ازش پرسیدن چرا علایق و خلاقیت هات رو شکوفا نمیکنی اونم این مشکلات رو ردیف کرده! :) مثلا گفته برق نیست، آب نیست :) مستاجرم :)) مجردم! و غیره ...
این شوخی با ابراهیم خان مزلو اما تمدن یعنی چه و اینکه زیرساخت هاش چیاس ؟ من نمیدونم ...
اینا غالبا چون میخوان خودشون رو متمدن و باقی ملل رو وحشی و بربر جا بندازن میان4تا مفهوم بی در و پیکر رو ملاک قرار میدن و خودشون هم هرطوری حال کردن معنی میکنن و جدیدا هم که میان خودشون در محل برخورد چنتا از همین ملاکا اولویت بندی میکنن
ینی مثلا امنیت و نظم اقتضا میکنن که فلانیا تو هالیوود آزادی بیان نداشته باشن(Trumbo)یا بیساریا نرن نمود فرهنگی داشته باشن(Von trier)!
اینکه پیشرفضه درمورد غربی ها ولی اونها به یه الگویی رسیده بودن که عمیقا میخواستن در سطح کل جهان گسترشش بدهند.
موافقم اما نه به صورتکامل. حس می کنم ناقصه این تعریف. شاید نیست. البته کامنت حسن قاسمی هم مثل همیشه جالب بود. باید برم نیازهای مازلو رو یه بار دیگه ببینم چیا بودن.
خوبه که در اینجا نواقص این تعریف رو برشماری کنیم
+ فکر میکنم امنیت توی این ترکیب برگرده به همان هرم مازلو
ایمان
۱۲ اسفند ۱۴:۴۲
بنظرم تمدن انتزاعی از مجموعه ی سلوک سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و...و
اصلا معرفتی(در بنیان،روش،نتیجه و آمال)دسته ای مردمان و ایناس که سابقا
مشترک در جغرافیا-تاریخ یا نژاد و این قرون اخیر مشترک در شناسایی غیر و خودین.
قررداد اجتماعی که کلا خیلی نظر به فهم نیوتنی از عالم داشت الان عصر،عصر نسبیت و این چیزاس(اصل عدم قطعیت و اینا الان کار میکنن.).
اون بندگان خدا هم که قصد گسترشش رو داشتن بخاطر جهان شمولی فیزیک به این ماجرا رسیدن ینی گفتن چون فهم و قانون نیوتن همه جا کار میکنن پس لابد ادامه ش که همین ایده هاس هم همه جا درستن(جبر نیوتنی که لاپلاس بزرگ رو به اقرار به مجبور بودن کشید.)
تو مطلبی که در مورد کوتله نوشتم و یه بار خوندین هم به این چیزا اشاره کرده بودم.متاسفانه حافظه ی خوبی ندارین. D:
+لااقل الان تلقیشون از تمدن بیش از هر چیزی به معرفت و اقتصاد بسته س.ینی معرفت رو به اقتصاد اون وسط این مفاهیم کلی بالا رو معنی میکنن پس اگر ما اقتصاد نداریم ولی امنیت داریم ینی این امنیت از باب تمدن نیس.
بله بله مولف اکثر تحلیل ها و حتی ایده آل هایش برای آینده را بر گرده ی تغییرات اقتصادی سوار میکند!
بعضا بین نظرات عزیزان (منظور صرفا نظرات این مطلب نیست)، نظراتی میبینم که نسبت به وضع فعلی ایران گله دارن... نکته ی که لازم میدونم به این عزیزان بگم اینکه، به نظرم باید خیلی بازتر به مسائل کشور و حکومت داری نگاه کنند...
در واقع فکر کنند که چرا اصلا یک جامعه به حکومت نیاز داره و بعد این حکومت چه مدلی میتونه بشه، آخرین نسخه حکومت داری در دنیا چیه؟، اصلا چرا ما سه قوه داریم، اصلا چرا در جمهوری اسلامی ایران، جایگاه رهبری تعریف شده، چرا شورای "نگهبان" داریم و ... به نظرم اگر عزیزان به مسئله حکومت داری توجه کنند، میبینند که بشریت داره یک مسیر رشدی رو طی میکنه که ظاهرا خیلی آهسته هست اما داره حرکت میکنه
لذا حالا حالا زمان میبره که تا به بعضی از مولفه های تمدن برسیم. البته طبق منظومه فکری رهبر انقلاب، ما هنوز پشت دیوارهای دولت اسلامی قرار داریم، تا دولت اسلامی تشکیل ندیم، جامعه، اسلامی نمیشه و تمدن اسلامی رخ نمیده... (با نگاه مسلمانانه) خب باید کار کرد که دولت اسلامی تشکیل بشه، این کار هم سخته، راحت نیست، اما باید تلاش کرد...
بعضا طوری عزیزان نظر میدن که هر کی ندونه فکر میکنه که وضعیت تمام کشورهای دنیا در بهترین حالت ممکن قرار داره و ایران پست ترین کشور جهانه! خواهشا در این تفکر هم یک تجدید نظر بفرمایید.
طولانی شد، منتهی این هم بگم جالبه، ظاهرا هستند افرادی که میگن که انقلاب زمان درستی رخ نداده و باید در سال های بعدی صورت میگرفت، فکر می کنم که استدلالشون اینه که هنوز مردم ظرفیت تشکیل جمهوری نداشتند و کماکان تفکرات ارباب و رعیتی حاکم بوده... دقت کنیم که از شاهنشاهی به جمهوری رسیدیم، این حرکت فوق العاده بزرگیه، منتهی شاید تفکر ارباب رعیتی هنوز تو ذات فرهنگ جامعه باشه!
بله قبول دارم که ما وقتی قلم نقد رو به دست می گیریم گاهی عادت نداریم پیشرفتهای نسبی و مزیت های این مملکت رو هم ببینیم.
شاید تقصیر منه که همه پست ها به سمت و سوی انتقادی پیش میره