اما وقتی نام والفجر مقدماتی را دیدم، گفتم وای...!من این عملیات را می شناسم. وقتی روی عملیات والفجر۸ تحقیق می کردم کاملا تصادفی با غربت شهدای فکه آشنا شدم.
ابراهیم هم یکی از غریب های خاک فکه بود که در این عملیات پهلوانانه به سوی خدا شتافت.
پایان این کتاب، دیگر من، من نبودم. انگار عزیزم را از دست داده بودم. در خود فرو رفتم و به خیلی چیز ها فکر کردم.
شب قدر بود، سال ها بود که آداب این شب را در خواب آلودگی هایم فراموش کرده بودم. طبق معمول سال های گذشته به سمت رختخوابم رفتم و خوابیدم.
باورم نمی شد. اما ابراهیم بود که به خواب من آمد! ابراهیم را دیدم. آمد بالای سرم با صدایی مهربان گفت: «پاشو نماز بخوان، دارن اذان می گن...!»
در همان عالم خواب نشستم و نگاهش کردم. نزدیکتر آمد و گفت: «شما آبروی اسلامید...»
از خواب پریدم. یک ربع مانده بود به اذان صبح. بی اختیار گریه کردم و گفتم: خدایا من آبروی اسلامم؟! منِ رو سیاه؟ من که آبروی اسلام را بردم...
رفتم و وضو گرفتم. در سحر شب قدر، اولین نمازم را بعد از سال ها خواندم. ابراهیم با حرفش مرا شرمنده و خجالت زده کرد...
حالا من که نمی توانم آبروی اسلام باشم، اما از آن روز به بعد سعی می کنم تا حداقل آبروی اسلام را نبرم.
به لطف ابراهیم، امروز چادر که حجاب فاطمه زهرا (س) است را بهترین پوشش برای خود بر گزیدم.
از این رو از شما می خواهم، با کسانی که بد حجابند، یا اعتقاداتمان را درک نمی کنند، به جای اینکه با خشونت برخورد کنیم، بیایید هدایتگری چون ابراهیم هادی باشیم. و اگر توانش را نداریم، ابراهیم و ابراهیم ها را به آن ها معرفی کنیم.
یقینا خداوند بخشنده و مهربان است. من تمام تلاشم را می کنم تا تمام روزهایی را که با سرکشی و عصیان به خود ظلم کردم و خودم را از معبود و محبوبم دور ساختم جبران کنم. امیدوارم که خداوند توفیق عبادتش را از ما نگیرد.
ابراهیم به من آرامش و شناختی را داد که اگر زمین را زیر پا می گذاشتم در هیچ جای این دنیا نمی توانستم چنین آرامشی را بیابم.
دلم می خواهد بدانید ابراهیم، نه فقط من، بلکه اطرافیان من را هم دگرگون ساخته. به هر کس گوشه ای از خصلت های ابراهیم را می گویم دلش می خواهد خدای ابراهیم را بشناسد.
«سلام خدا بر ابراهیم، در آن لحظه که به دنیا آمد در آن لحظه که به شهادت رسید و در لحظه ی رستاخیز که برانگیخته خواهد شد.»
دوستان خوبم بر سر سجاده هایتان که می نشینید من را هم دعا کنید تا خدا من را هم به بندگی اش قبول کند. ۱۳۹۳ خانم ش.ص.
(۱۹۵-۱۹۶)
پاسخ :
خدا اجر این کارتون رو براتون نگه داره