الف سین
يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ق.ظ
الف سین را می شناسید؟همان پسر جوان غرغرو و نخبه که ما را دوست میداشت، برای این پست کامنتی داده بود که تیک خصوصی خورده بود ولی بعدتر پیشنهاد کرد که روزی آن را برای مطالعه دوستان منتشر کنم:
عادتمان شده بودید. که هرسال، سالگردتان را به یاد آوریم و یادآوری کنیم.
عادتمان شده بود. که هر سال، سرِ سالگردتان وبلاگمان را باز کنیم و از شما بگوییم و از شما بنویسیم.
عادت کرده بودیم. به ساختن شباهت های تصنّعی میان خودمان و شما. به تقلید از "عزیز جان" و "عزیز" گفتن های شما.
عادتمان
داده بودید. به شباهت های ناخواسته ای که ناخواسته در وجود حبیب از محبوبش
متبلور می شد. به شبیهِ شما شدن های صادقانه ای که ناخودآگاه برایمان
اتفاق می افتاد. چون معشوق و محبوب و مرادمان بودید.
.::.
راستش را بخواهید امسال خیلی فرق می کند ولی.
دیگر
علاقه ای ندارم شبیه شما شوم. نه فقط شما، که دوست ندارم شباهت هیچ
غیرمعصوم دیگری را مشق کنم. شما سِیر و سلوک خودتان را داشته اید. من شما
نیستم که بخواهم شبیه شما بشوم ولی. درست مثل شما، خدا به من هم برای رسیدن
به او (ع) سِیر مخصوص خودم را عطا کرده. و چه قدر "الهی شکر" بابت این
صراط ...
من نمی خواهم شبیه شما باشم. این روزها دیگر اسوه ی
حَسَنه ام را شناخته ام. گمشده ام را یافته ام. من دیگر سرمنشأ محبوبین
عالَم را محبوب گرفته ام. و همین حُبّ او (ع) مرا از غیر او (ع) بی نیاز
کرده. پیش او (ع) رنگ باخته اید استاد! عددی نیستید. محبتتان را اصلاً حس
نمی کنم دیگر. نه این که حبّتان را نداشته باشم. محبوبمید هنوز هم. اما در
راستای حبّ او (ع). دیگر حبّتان در دلم هیچ استقلالی ندارد؛ وابسته است؛
وابسته به او (ع). من هم مراد خودم را یافته ام. مثل شما که مرادتان علی
(ع) بود و نه غیر او (ع). می بینید؟ حتی حالا که دیگر اصلاً نمی خواهم
شبیهتان باشم هم شبیهتان می شوم. اما شباهت این دفعه مان فرق می کند. این
خاصیتِ حُبّ علی (ع) است استادجان! عاشقان، رنگ معشوق می گیرند. نه این که
بخواهند شبیه هم شوند. اما همه شان بوی او (ع) را می دهند. ناخواسته یک
عالَمه معشوقِ شبیه هم جمع می شوند دور هم. شبیه هم که نه؛ شبیه معشوق. و
در این میان هر که عاشق تر؛ به معشوق شبیه تر.
دوستتان دارم. این
بار ولی دیگر الگویم نیستید؛ هدفم نیستید؛ محبوبم نیستید؛ معشوقم نیستید؛
مرادم نیستید؛ حتی استادم هم... نیستید استادجان! :)
امسال دیگر
حتی وبلاگی هم ندارم که این ها را برایتان آن جا بنویسم. می نویسم همین جا.
لابه لای چشم های دوستان دنیای واقعی ام. تا شاید دوستتان بدارند برای او
(ع).
+ برای مصطفای چمرانی که انگار امسال سالگردش افتاده شب جمعه.