قیداریون
جمعه, ۲۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ق.ظ
از بچگی شیفتهی مرام و معرفتِ لوطی ها بودم... از شخصیتهای سریالهای علی حاتمی و حسن فتحی و دیگران بگیر تا قصههای داش مشدیهای قدیم تهرون.
وقتی هم که دیگه بچه نبودم هنوز بین کتابها و فیلمها دنبالِ «جوانمردی» میگشتم. از دو تا جوون افغانِ سفرنامه "جانستانِ کابلستان" سرِ یه کمک کوچیک برای جا به جاییِ کالسکه بگیر، تا "قیدار" که هنوز معتقدم میتونه سبک زندگی بسازه. حتی همین اواخر سرِ داستانِ "پنجشنبه فیروزه ای" جدای از تمام حسهای نابی که داشت، من محوِ فداکاریِ غزاله شدم... غزالهی عاشق، که حاضر شده بود سلمان برای خودش نباشه، فقط به خاطر اینکه فهمیده بود یکی دیگه هم دوستش داره...
شنیدم، بودند آدمایی که تو هر برخوردی بیشتر از خودشون، حواسشون به طرف مقابل بوده. پرس و جو میکردن که آسیب ندیده باشه و صحیح و سالم برسه به مفصد. خودم تو دنیای واقعی شاید هیچ وقت چشم تو چشمِ همچین آدمایی نشدم، ولی یه بار شاهد بودم که فقط یک نفر رفت سراغ مردی که گوشهی پیاده رو -کنارِ نیمکت- روی زمین افتاده بود و حالش رو پرسید. که همیشه همین قدر ازش یادم میمونه: یه آقای جوانِ دوچرخه سوار...
شاید بزرگ شده باشم ولی هنوز هم آیین مروت (قلندری، عیّاری، لوطیگری و همهی واژه های شبیهش رو هم معنی میگیرم!) با وجود عجیب و ناشناخته بودنش، برام قابل تحسینه. آدمهایی که قولشون قوله، زیر بار ظلم نمیرن، اهل شهرت نیستن، حواسشون به خوب بودن همه هست، پا میذارن رو خواسته ی خودشون فقط برای خوشحالی دیگران... میگن این آدمها حتی دوست ندارند اسمشون جایی ثبت بشه، دوست ندارن به خوب بودن شناخته بشن. شاید برای همینه که دیده نمیشن، برای همینه که حواسمون نیست که بهترین آدمها میتونن همینها باشند. اصلاً باورمون نمیشه چقدر بزرگ و مهماند، ولی پا به پای آدم معمولیها راه میان. آروم و صبور با یه مهربونیِ وسیع، جوری که انگار هیچ وقت خسته نمیشن از کمک کردن به بقیه.
هرچند با همه ی اینها، قرار نیست «فرشته» باشند. «آدم» اند. فقط از نوعِ خوب ترین هاش. منبع: وب خورشید
شما هم از این آدم ها توی زندگی تون داشتید؟ بگید برامونمرتبط:http://fiish.blog.ir/post/951