پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ق.ظ
فردی به دکتر مراجعه کرده بود. در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد. دکتر بازرس را به کناری میکشد و پولی دست بازرس میذاره و میگه: من دکتر واقعی نیستم! شما این پول رو بگیر بی خیال شو!
بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه. مریض یقه ی بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه. بازرس میگه من بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی!
مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقأ من هم مریض نیستم اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم!
۲۰
۹۷/۰۹/۰۱
پاسخ:
:) فعلا بخندیم بعدا در خلوت خودمون به تلخیش بیندیشیم...
پاسخ:
برداشت جالبی کردین :)
سلام
پاسخ:
:)))) شما که از قدمای بیان
پاسخ:
:) فعلا بخندیم بعدا در خلوت خودمون به تلخیش بیندیشیم...
پاسخ:
خنده نداشت یعنی؟ :)
پاسخ:
هوم :)))
خنده داره خب
دینانی یه بحث های خوبی داره درباره اینکه ریشه خنده چیه و انواعش چیه؟
پاسخ:
میخواستم هشتگ قانون بزنم آخه ...
پاسخ:
نه که نیستم
خیلی عالی بود این کامنت :))))
پاسخ:
:) فعلا بخندیم بعدا در خلوت خودمون به تلخیش بیندیشیم...
بقول شباهنگ آخر ماجرا با خود بیمار شروع میشه ...
پاسخ:
ببین خدا رو ول کردیم میگردیم باکی :)))
پاسخ:
:)) چشم پیگیری می کنم
پاسخ:
:))) از ماست که بر ماست که میگن اینه
پاسخ:
خخخخ :))) :| :)))))) :) :|
پاسخ:
سمت چپ
بخش پربیننده ترین مطالب
سوال خوبیه | نمی دونم. باید بحث کنیم
سلام :) وقتتون بخیر
پاسخ:
یعنی هر بار که می اومدی گوشش می کردی؟! ایول
بنظرت خوبه اعلام کنیم هر کی میخواد نظر بده اول
333 رو گوش بده؟ :))
پاسخ:
ایده ی خوبیه ممنون از شما
چیزی بگن میرسه به صاحب ایده ؟
پاسخ:
دیگه نمیشه| تصویب شده آخه
پاسخ:
هوم هوم هوم ... | سلام :)
پاسخ:
راستی شما که ضد فلسفه بوده و در جیبهه ی عرفا !
حالا یادم آمد
پاسخ:
سلام مستر سفری
یخ نزنی :))
پاسخ:
هوا بد جوری پاییزه
شاعر میگه :)
پاسخ:
شکسته نفسی می فرمایید
به قیافه و هیکل نیست که 😂
پاسخ:
یه صبح بخیر هم بگیم به
هشتگ زنان بی سنگر 😂
پاسخ:
هار هار هار :)
اینجوری که شناسنامه ات از خودت بزرگ تر میشه عمرش!!
پاسخ:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست