قرار است تصورات خودم درباره این که چگونه پدری هستم را بنویسم: اگر پدر بشوم احتمالا زندگیام جدیتر یا بهتر است بگویم معمولیتر بشود. احتمالا مادی گراتر بشوم و به همان اندازه از بلندپروازیهای خودم در راستای خدمت به بشریت :) دست بکشم.
همسر یعنی قلب منفصل، عشق متصل
روزی که به خاطر یک آزمایش هولناک و ترسناک باید به بیمارستان میرفتم هیچکس خبر نداشت؛ شب قبلش(چون خیلی ترسیده بودم از نتیجه آزمایش) با خیلیها تلفنی صحبت کردم.
قلم به دست بگیر
ارتباط مستقیم قلم و دست نویسی با پردازش مغز
⛩تحقیقاتی که در یک دهه اخیر انجام شده حاکی از این است که افزایش یادگیری، کاهش حواس پرتی و جوان ماندن مغز از مهمترین مزایای نوشتن با دست به جای استفاده از تایپ کردن با کیبورد است.
⛩نتایج تحقیقات استانیسلاس دهاین، عصب شناس کالج فرانسه نشان می دهد وقتی مینویسیم، یک جریان منحصربهفرد در مغز فعال میشود که به بازشناسی آنچه مینویسید پرداخته و آن را در ذهن تجزیه و تحلیل میکند. این جریان ذهنی، به گونهای ناشناخته، یادگیری را تسهیل میکند.
⛩مطالعات نشان داده عدم نوشتن روی کاغذ برای مدت زمان طولانی منجر به از میان رفتن توانایی افراد برای پردازش اطلاعات جدید خواهد شد.
⛩در اعیاد و مناسبتها کارت های تبریک با دستخط خودتان برای دوستانتان بفرستید و لذت نامه نگاری را دوباره تجربه کنید.
داستان نویس باشید
من یک دوره نسبتا طولانی در حوزه درس خواندم. آنوقتها نمیدانستم رفتنم به حوزه برای چی بود. یک شیفتگی، یک شور ناگهانی بود. اما حالا که سوادم بالاتر رفته میتوانم بگویم که انگیزهرفتنم علاقه به چیزی بود بهنام «امر مجرد» که آنزمان برایم سوسو زد.
امر مجرد در تعریف به موجودی اطلاق میشود که ماده در آن راه ندارد. امری است لطیف که در سلسلهمراتب هستی جزو اولینهاست. یعنی اول امور مجرد هستند و بعد از آن عالم هستی نزول پیدا میکند و به پدیدههای مادی، اینجا و امروز میرسد.
من اوایل که این بحثها را میآموختم، برایم چندان جدی نبود اما کمکم فهمیدم که مقوله امر مجرد نقطه کانونی تمام بحثهای محتوایی و ساختاری است.
حالا من برای بیان تعامل خودم با مجردات، امکانی دارم که همین نوشتن است. نوشتن یکجورهایی ارتباط آدم با مجردات را دامن میزند. مثل چخماق که به شما کمک میکند آتش درست کنید. حالا نوشتن مقاله، یادداشت یا داستان.
سراغ داستان رفتم و آن را جدی گرفتم و کمکم به این دریافت رسیدم که میتوانم یکسری تجربههای خودم در رابطه با مقوله امر مجرد را در داستان بیاورم، البته این به معنی آن نیست که داستان رسانه و پیامرسان من است. این خاماندیشی است و جفا به داستان است. آنچه در داستان برای من مهم است چگونگی مادیت یافتن یک معنای لطیف است. داستاننویسی برای من چشیدن طعم تکثر و تجسم لطائف هستی است. /مرتضی کربلایی لو
پاره ای توضیحات یا چرا برگشتم
سلام من فیشنگارم غیرفعال شدم چون مشکلات، کوتاهی و تقصیراتی داشتم.(ببخشید که یهویی رفتم و شاید دلخور شدید) برگشتم به خاطر حسن اعتماد و نظر مثبت خانومم(هیچ هم اصرار نکرد که برگردم، شاید گفته برگردم تا اوقات فراغت قرنطینه ایم پر بشه)
خب اینجا در درجه اول یک بانک فیش هست. اگر درباره فیشها نظری دارید(توضیح بیشتر یا نقد آنها) ممنون میشوم که مطرح کنید. سعی میکنم مطلالب و پستها رو بخونم
بعضی نوشتهها رو هم «مثل قبل» برداشت و گذاشت(کپی پیس) میکنم توی فیشنگار
راضی باشید. در تهایت پیشنهادات و انتقادات شما را خریدارم و از همراهیهای(دوساله و سه ساله و چهارساله و یکساله) شما قدردانی میکنم؛ ممنون.
پویش «ده کاری که باید پیش از مرگ انجام دهم»
راستَش من دیشب یک کتاب درباره تجربه مرگ و اتفاقاتی که نویسنده در حین مردن خودش تجربه کرده بود مطالعه کردم که باعث شد تصمیم بگیرم برای پویش «ده کاری که باید پیش از مرگ انجام دهم» پست بگذارم:
1/ نمیدانم از چه افرادی باید حلالیت بگیرم (بزرگترین درد اینه)
2/ دوست دارم با پدر و مادرم و همسر و سایراعضای خانواده سفر کربلا را تجربه کنیم.
3/ باید بانوی عزیزم را ببرم زیارت خانه خدا.
4/ دوست دارم در پویش «شهید جواد محمدی» شرکت کنم.(هرکی دوست داره توی پویش شرکت کنه پینوشت رو بخونه)[1]
5/ بتوانم چهل روز معصیت نکنم.
6/ یک وصیتنامه مکتوب از خودم به جا بگذارم.
7/ باید توی وصیتم بنویسم که برام نماز قضا بخونن.
8/ مخصوصا نماز آیات.
اهل قلم تر باشیم
بعضی از اهل قلم دغدغههای فرهنگی دارند و در قبال رویدادهایی که در جامعه مشاهده میکنند احساس مسئولیت دارند و در این خصوص اقدام به تولیدمحتوا و انشار آن در فضای عمومی میکنند.
طبیعتا این افراد با سه دسته مخاطب مواجه میشوند. دسته اول: مطلب را میخوانند و با آن موافق هستند و نویسنده را تایید میکنند. دسته دوم: به برخی از مطالب نویسنده انتقاداتی وارد میکنند. دسته سوم هم به جای مطلب، به خود نویسنده بد و بیراه میگویند.
امیرعلی سلام؛ این نامه ی منه
هر بار که دلشکسته را میبینم با مشکلاتی که در مسیر عشق تو پیش میآید گریه میکنم. گریه ام میگیرد؛ مخصوصا اگر تنها باشم. البته در دلم تو را تحسین میکنم که -نمیدانم با کدام خصلتت- نفس را عاشق خودت کردی و حتی نمیدانم اول کدامتان دلباختهی دیگری شد.
جدول عادات روزانه
وقتی ارزشهای شخصی و واقعی زندگی خود را مشخص کردید، باید در زندگی روزمرهی خود دقت کنید ببینید چه عادتهایی دارید که شما را از آن ارزشها دور میکند و شاید چه عادتهای جدیدی برای تحقق ارزشهای خود نیاز دارید. من با هدف مرور و نهادینه کردن عادتهایی که پس از این به آن نیاز داریم یک جدول تهیه کرده ام که کمی با آنچه کتاب اثر مرکب پیشنهاد میدهد متفاوت است.(در اثر مرکب 5 عادت مطرح میشود و بنا بر سختگیری در رعایت آن است؛ اما در جدول من باید 20 عادت نوشته شود و ملاک آن تداوم داشتن یک عادت یا کار به صورت روزانه است نه لزوما به طور کامل انجام شدن آن* تفاوت دیگر اینکه جدول برای یک ماه تنظیم شده ولی جدول کتاب برای یک هفته)
رای دادن؟ جمعبندی
به نام خدا، در هفته های اخیر مباحثی مطرح شد که باعث شد بنده درخصوص انتخابات و مبانی کنش سیاسی صحبتهایی را مطرح کنم. به هر حال این انتخابات هم برای ما تجربه شد. شما خاطره بامزه ای از دیروز دارید؟ خاطره ی من: پدری که دختر و پسر ده و دوازده ساله اش در پیدا کردن اسم برای لیست سی نفره کمکش میکردن.
عکس تزئینی است.
چت انتخاباتی من و همسر
فیشنگار چگونه مقاله میخواند
یادتان بودم
تصمیم داشتم برم ردیف اول نماز بشینم...
بانو رفت دفتر خبرگزاری
از چهارراه ولیعصر تا خ قدس رو مارپیچان رفتم (یعنی اگر تنها نبودم نمیشد رفت)
نماز تمام شد. از درب شرقی رفتم که وارد خیابان انقلاب بشوم
حدود نیم ساعت در همین 50 متر در ازدحام گیر کردم
بناچار :) از روی نرده ها وارد دانشگاه شدم و از درب غربی
از 16 آذر وارد انقلاب شدم
برگشتنی هم کلی راه اومدم
چون از انقلاب نمیشد برگشت
دانشگاه رو دور زدم و سر از میدون فلسطین درآوردم
بعد وارد خ ولیعصر شدم
دیگه از متروی تئاتر شهر که نگم براتون
بفرمایید شربت بیدمشک
شهد بیدﻤﺸﻚ با داشتن ترکیباتی همچون ژرانیون سالیسین، تانن، به عنوان داروی موثر در تقویت قلب، آرام بخش و رفع کننده درد و خستگی شهرت یافته است. طبیعت آن سرد و تر است؛ مقوی قوای دماغی و قلب، مفرح روح، ملین مزاج، سردردهای گرم مزاج را نیز تسکین میدهد.
فیشنگار:: چالش داستان من و وبلاگنویسی
1 . سن وبلاگنویسیتون رو ذکر کنید که چند ساله مشغول نوشتن هستید
از وقتی یادم میآید پدرم همه خبرها را پیگیری میکند. من نیز در عنفوان جوانی به این خصلت دچار بودم. موضوعات خبری و تفریحی و کمی هم درسی ( برای ارائه های کلاسی) بهانه من برای استفاده از اینترنت بود.
سال دوم دانشگاه روزی یکی از رفقا که مسئول سایت اینترنت خوابگاه بود و در وقت ازدحام، با طرفه العینی(:چشمک) صندلی خالی برای من جور میکرد گفت وبلاگ داری؟ [شاید به خاطر اینکه هر شب میآمدم] گفتم: نه. گفت: چرا وبلاگ درست نمیکنی؟ گفتم بلد نیستم! همان لحظه نشست و درست کرد و پنلش رو داد دستم.
نامه به گذشته
آقا حتما باید ده سال پیش باشه؟
ده سال پیش هم آخه من بچه نبودم که بخوام نصیحتش کنم
سرکوفت ولی میتونم بزنم بهش
دیدی گفتم موهات رو از ته کوتاه نکن دیگه در نمیاد
حالا بازم خدا رو شکر ارشد قبول شدی، با اون عکس مسخره روی کارت دانشجوییت
دیدی گفتم بینل آنچنان هم دانشگاه بدی نیست؛ دیدی چقدر دوستای خوبی پیدا کردی!
پایان ده سال پیش ❕
پ.ن: با توجه به اینکه خیلیا! دعوت کرده اند نمیتونم اسم تک تک رو بیارم، 🏵
پ:ن: هیچکس دعوت نیست. چالش بامزه ای نبود. برخلاف صاحبش؛ با این حال هر کس دوست دارد بنویسد و این پست را داره میخونه من دعوتش کنم بنویسه (ممنونم)
چرا باید در فیشنگار کامنت گذاشت
یکی از نگرانیهای من این است که وقتی شما همراه من این فیشهای ظاهرا قاطی پاطی را تعقیب میکنید چه بر سر روح و روان تان میآید؟ در انتها با خودم میگویم خب شاید اگر در جایی دیگر شک و شبهه ای مطرح شود شما یادتان بیاید که این بحث در فیشنگار هم مطرح شده بود و اگر لازم شد میآیید و از پاسخهای کامنتگذاران عزیز فیشنگار استفاده میکنید. (مرسی که هستید 2)
مرسی که هستید(1)
مرسی که هستید3 و 4
قرار جردن
برای برداشتن کد امنیتی
درخواست کد امنیتی هنگام ارسال کامنت باعث میشود برخی افراد در پست شما کامنت نگذارند. برای برداشتن کد امنیتی در بخش نظرات مراحل زیر را در پنل مدیریت طی کنید:
- بخش تنظیمات
- تنظیمات ساده
- تنظیمات ارسال نظر
- تیک هشتم را بردارید
پ.ن: با توجه به اینکه بیشتر ما از بخش «پیام خصوصی» وبلاگ برای صحبت کردن و چت استفاده میکنیم بعضی وقتها مجبور می شویم کامنتهای خصوصی که تعدادشان زیاد میشود را پاک کنیم. من یک روش برای حذف یکباره پیام های خصوصی پیدا کرده ام که هر کس مایل است به صورت خصوصی درخواست کند تا به رایگان در اختیارش قرار بدهم.
بُرد 12 امتیازی
تایم اول 8 بر صفر از حریف آمریکایی جلو افتادم که باعث شد عصبانی شود. تایم دوم دستم آسیب دید و برای درمان خونریزی نزد پزشک رفتم؛ هنگام شروع مجدد مسابقه دستم را به نشانه ادب سمت حریف بردم که با بیاحترامی و بیاعتنایی پاسخی نداد. از حرکت و عکسالعمل او خیلی ناراحت شدم چرا که قبل از مسابقه هم مدام کنار تشک کُری میخواند. این بی احترامی کشتیگیر آمریکایی را بیاحترامی به مردم ایران میدانستم و به همین خاطر خواستم ایرانی بودنم و کشتی ایرانی را نشانش دهم. بلافاصله بعد از سوت داور با فن یک دست، یک پا 4 امتیاز دیگر گرفتم و کاری با او کردم که دیگر ایرانیها را فراموش نکند. فیلم
جمعبندی:: صحبت با شما
برخی از دوستان پیشنهاد داده بودند که فاصله پست گذاشتن ها بیشتر از یک روز باشد تا دوستان بهتر بتوانند در بحث شرکت کنند و بحث به سرانجامی برسد. خب تجربه پست قبلی نشان داد که بیش از نود درصد کامنت ها در روز اول انتشار مطرح می شود و ما کمتر عادت داریم اگر چیزی درباره مطلب و بحث های قدیمی به ذهنمان رسید برویم در ادامه همان مطلب مطرح کنیم.
یه سوال هم بپرسم: اگر شما در جامعه ای زندگی میکردید که هر کس باید خودش شغل خودش را انتخاب می کرد شما چه کاره می شدید؟ (این سوال کمی شبیه همان پرسشی است که در دبستان از ما می شد: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟)
الان شد دو سوال 😁
یعنی بعد از این که به سوال من فکر کردید و ج دادین🙈 این روهم بگید که اون موقع جوابتون چی بود.
پ.ن: مطلب سوم اینکه کسی هست که سریال«هیولا» رو دنبال کند؟ من 13 قسمتش رو از طریق فیلیمو دیدم؛ فیلم جالبیه
شعر از کیست ؟ دو نمره
ای زن به تو از فاطمه(س،) اینگونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.
راهنمایی:
- ایرانی نیست
- عرب هم نیست
- شیعه نیست.
کوله پشتی مهر
این که من فیش ندارم یعنی هم فیشنگار دیگر آن کشش سابق را ندارد و هم اینکه مطالعه شخصی خودم کم شده است. ولی وقتی به کله ی محترمم رجوع می کنم(به این نحو که سر مبارک را به سمت کتف راست متمایل کرده و آن را روی دستی که از قبل آماده ی تکیه کرده بودم میگذارم) می یینم هر روز دارد بر پرسش های ذهنم افزوده میشود. و هر روز متوجه چیزهای جدیدی میشوم که مهمند ولی من شناختی از آنها ندارم.
با سلام
دچار متحول می شود
ناشناس ها گاهی آدم های دوست داشتنی هستند؛ فقط راهش رو درست بلد نیستن
چند وقته منو میشناسی؟ شاید دوست داری حرفی بهم بزنی ولی مراعات یه چیزایی رو میکنی و نگرانی که از کوره در برم؟ حالا امروز تصمیم گرفتم امکان ارسال کامنت ناشناس رو فعال کنم
حرفتو ناشناس بهم بزن😉😐😁
فقط آروم بزنید 😉👌
روش شیرینی گرفتن از لوسی می
سلام😊 سه شنبه رفتیم سینما فلسطین همه با هم هستیم رو تماشا کردیم. فیلمنامه انگار ناپخته و ناتمام بود. هرچند سوژه فیلم خوب بود.
ورودی سینما یک دستگاه شبیه نوبت دهی گذاشته شده بود که باید کد خرید بلیط(از سینما تیکت) رو وارد میکردی تا بلیت شما چاپ بشه. یعنی میتونید براحتی رفقای مجازی خودتون رو به این روش مهمان کنید و بهشون شیرینی بدین😊 خانم یک آشنا در نظر داشت یه ربات واسه بلاگ ها بنویسه. کوشش؟ شما هم بهش سر بزنید و اعلام حمایت بکنید😊 مثل فرزندی هستی که از شهر خودش دوره وقتی پنل هستی و بقیه رو نمیخونی! شما هم تجربه کردین ؟😊
توضیح عنوان: ایشون هر وقت بحث شیرینی پیش میاد میگن اگه راه مجازی پیدا کنید من حاضرم شیرینی بدم. این یه راه 😉
الفِ اُمید
شهر آرمان
سه جمله درباره مثال



حین دعوای خیابانی چه باید کرد؟+16
سیل صلوات
مفسر بزرگ، علامه طباطبایی فرمودند: «هنگامیکه کوه مشکلات در مقابل شما قرار گرفت، آنها را با سیل صلوات بر محمد و آل محمد(ص) از میان بردارید».