خبر خوب اینکه ابراهیم فیاض یکی از فعالترین اساتید علوم انسانی کشور صوت کلاسهای دانشگاهی خود در ایام کرونا را در کانال تلگرام منتشر میکند. اگر بالای 18 سال هستید یا در حوزه علوم انسانی و غربشناسی مطالعه دارید حتما این کانال را دریابید |dr_fayaz| کلاسهای ترم پاییز 1400: مبانی فلسفه - مبانی مردمشناسی - مردمشناسی زمان و مکان - ایرانشناسی از دیدگاه مردمشناسی- مردمشناسی دین در ایران- مردمشناسی ایران.
دکتر ابراهیم فیاض عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. در کتابها، مقالهها و حرفهای او نوآوریها و خلاقیتهای زیادی وجود دارد و تلاشهای علمی وی نمونه خوبی از علوم انسانی بومی است. با او درباره وضعیت علوم انسانی در ایران و راهحلهای رسیدن به علوم انسانی بومی صحبت کردهایم.
خبرنگار: سید مجتبی - ایمانی
منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۱۱
امام جمعه تهران(صدیقی) نماینده قشری است که فاصله اشعریت تا عرفان را دنبال میکند. برای ایمان، هویتی بالاتر از عقل و خرد قائل است. ایمان را برتر از هر نوع عقل و خدای فلسفی یا طبیعی میداند. گریه و اشک را بر تأمل و تعقل ترجیح میدهد. صحنه هستی را میدان اراده الهی با حذف هر نوع مقاومت خردگرایانه برابر آن میداند و به آن بخشی از متون دینی تمسک میکند که همین رویه را توصیه میکند.
در مقابل، جناح دیگر، هم میراثدار معتزله و فلاسفه اسلامی است که میخواهند دین را عقلی بفهمند و عقل را بر ایمان مقدم بدارند و هم در چنبره افکار تمدن جدید است که کرامت انسانی را پای نوعی فلسفه جبرگرایانه اشعری ذبح نمیکند و میکوشد تا او را از چنته نگاه ارادهگرایانه و طبعا از تحقیری که تصور میکنند جناح مقابل نصیب انسان کرده، نجات دهند.
انقلاب اسلامی حرکتی بود جهت احیای دین، که سرنگونی نظام طاغوت و جایگزینی نظام سیاسی اسلامی یکی از مراحل آن بود. انقلاب اسلامی حرکتی است که مسیری دارد و مراحلی، و مقصدی را دنبال میکند. آنچه در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد، بارقۀ آغازین انقلاب اسلامی بود نه تمام انقلاب اسلامی.
|4-5 minutes|از جنبشهای فکری اخیر یکی مکتب تفکیک است که می خواهد برای دنیای جدید ایده تازه بدهد. مکتب تفکیک همان رویکرد اخباریگری است؛ تفکر اخباریگری و تفکیکی، از اساس اجازه تحول فکری نمی دهد. مرتب میگویند ما کاری به عقل نداریم و فلسفه قدیم را منکریم اما در عمل، مبنای تفکر این است که برای همه چیز باید در همین متون حدیثی گشت و راه حل یافت. من نقد فلسفه سنتی را از سوی آنها دوست دارم اما هیچ جایگزینی ندارند. مثل آخر صفوی، که فلسفه قدیم نقد شد و اخباریگری جایش را گرفت. فیض کاشانی کتاب درباره اسب می نوشت اما فقط تعدادی روایت بود!
مفهوم علم در میان ما، روز به روز عرفانی تر و دور از نگرش علمی ـ تجربی شد. به نظرم سیطره تفکر صدرایی نقش مهمی در تخریب معنای علم تجربی داشت و ما را در امتداد هزاران سال، در قانع شدن، به همان سرمایه های کهن عقل گرایانه یونانی در هر دو بُعد عقل بحثی و شهودی، پیش برد، و زمینه نوعی انقلاب فکری و علمی را آن هم درست وقتی اروپا متحول شد، از دست ما گرفت. ما دلخوش به وحدت عاقل و معقول و اتحاد با عقل فعال بودیم در حالی که دقیقا در مسیر انفعال حرکت می کردیم.
من صرف تکیه بر تفکر تجربی را ستایش نمی کنم، اما تا اینجا این حرف درست بود که قرآن نگرش واقع گرایانه ای به علم داشت که مسلمانها از آنها دور شدند. از همان ابتدای اسلام، برخلاف روش قرآنی که علم را در معنای عام به کار می برد، علما، علم را به معنای حدیث گرفتند. ده ها کتاب و رساله هست که نام کتاب العلم دارد، در بخاری و کافی هم هست اما همه آنها مقصودشان علم حدیث است. به تبع آن، علم اصلی، همان علم دینی شد و بقیه در حاشیه قرار گرفتند. هیچ کس علم را جز افرادی نادر مثل رازی و بیرونی، جدی نگرفت.
این که دنیای اسلام توانست بهره ای در علم داشته باشد، حرفی نیست اما باید بدانیم هیچ نوع انقلاب علمی [در هیچ زمانی میان مسلمانان] پدید نیامد، انقلابی مشابه آنچه در رنسانس و پس از آن قرن های هفدهم و هجدهم در بغداد پدید نیامد. ما همان علوم یونانی را توسط فارابی و ابن سینا، لباس جدید پوشاندیم. اتفاق خاصی نیفتاد. دانش های فرعی ما توسعه یافت. البته در زمینه حقوق و فقه، توسعه داشتیم اما آنها هم به دلایلی، متوقف شد.
ما انتظار داشتیم بعد از انقلاب، ادبیات علمی تری را داشته باشیم. متاسفانه نه فقط در علم کار جدی نکردیم، بلکه از لحاظ دینی هم نگرش های عاقلانه جای خود را به تمایلات خرافه گرایانه واگذار کرد. شما عقب ماندگی علمی را هم به عنوان خرافات علمی در نظر بگیرید، چیزی که در رشد پدیده ای ساختگی و ناشی از تنفر نسبت به غرب، به نام طب سنتی قابل مشاهده است.
همه آنها که از طب سنتی ترویج می کنند، به طور مداوم به علم جدید حمله می کنند. بنده وقتی این دوره را با دوره صفوی مقایسه می کنم، فرق چندانی نمی بینم. چنان که دوره قاجاری هم تا اواسط راه و حتی بعد از آن همین طور است. ما در یک برهه کوتاه، با رشد افکار کسانی مانند مطهری، قدری برابر خرافات ایستادیم اما به سرعت از آن وضعیت دور شدیم. حقیقت آن است که ترویج خرافات، قدری هم گرو این است که کسانی که قدرت و پول دارند، می خواهند خود را مذهبی تر هم نشان دهند و از این راه، بهره برداری بیشتری بکنند. این کار معمولا در دل خرافات راحت تر انجام می شود. جنس آدمهای متدین پولدار، این است که اگر هوشیارش نکنیم، مدام به سمت ظاهر بینی غش می کند. به میزان دینداری باید عقلش را هم تقویت کرد. آدم هایی را داشتیم که اوائل انقلاب، نگاه های روشنفکری بهتری به دین داشتند، اما به تدریج، یا سکوت کردند یا خود به حمایت از این امور پرداختند. مدعیان امام زمانی بیش از حد هستند، و اگر مقاومت برخی از نهادها نبود، وضع ما از این هم که هست بدتر بود.
ما در این دوره، شاهد تکرار صفویه هستیم؛ مقصودم به خصوص روی این جهت است که در دوره اخیر صفوی، تلاش کردند همه علوم را از دل احادیث درآورند، مشابه این تلاش را در اسلامی کردن علوم در دوره جدید مشاهده می کنیم. گاهی آنها که فلسفی ترند می گویند ما در کل می خواهیم نگرش توحیدی را حاکم کنیم، اما به طور مشخص، عده ای دنبال آن هستند که از دل احادیث و متون دینی، همه علوم را استخراج کنند. برخی می گویند می خواهیم علوم انسانی و اجتماعی را استخراج کنیم، برخی پا را بالاتر گذاشته و همه علوم را می گویند. مشکل این است که فکر علمی، فکر کشف روابط علمی در جهان، فکری که بتواند مثل نیوتن یا انیشتین عمل کند، در عمق فکر ما نیست. با این وضع، ما حتی تشیع را از عقل هم دور می کنیم. |link|
من در 20 شهریور 1396 طی ایمیلی به جناب دکتر فتوحی رئیس دانشگاه صنعتی شریف نوشتم که طبق ارزیابی تایمز، رتبۀ علمی دانشگاه ما پائین آمده است و ایشان جواب دادند که در مورد اقدامات ضروری با من صحبت خواهند کرد. ظرف 9 ماه گذشته هیچ اقدامی در این زمینه بعمل آورده اند؟» جز اینکه حکم بازنشستگی مرا امضا کنند؟
در پست «ذاریات 56 » یکی از دوستان پرسشی مطرح کردن که اگر هدف از آفرینش انسان، عبادت پروردگار است؛ حالا معنی این عبادت چیست؟ خواهشمند است حضار گرامی دانسته ها و مطالعات خود را در افق این سوال گردآورید. با تشکر
کتاب «بعد چهارم سیاست خارجی» که با حمایت بنیاد کارنگی منتشر شده بود ادعا میکرد مسائل آموزشی و فعالیت های گوناگون فرهنگی – هر چند عموما به آن توجه نمیشود- جنبه های بسیار مهمی از سیاست خارجی هر کشوری را تشکیل می دهد.
ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفهمان احتیاج نداریم. نقص فلسفهی ما این است که امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است khamenei.ir
تنها بودم. گفتم حالا که جمعه است بگذار یادی از اموات بیوارث بکنیم. تلویزیون را روشن کردم و زدم شبکه چهار. یهویی دیدم فیاض دارد حرف میزند. ریش و گیسوان تمامی سفید، پیر و چروکیده شده بود. [1] میگفت راه بروز ایده و خلاقیت این است که دانش به شعور عمومی تبدیل شود و شبکههای اجتماعی در این زمینه می توانند موثر باشند. صحبت هایش برای منِ علاقنمند به مسائل علوم انسانی مفید بود. سپس لختی در خانه چرخیدم و کارهای دیگری کردم و سپس به پای این شبکهی وزین اما بیوارث برگشتم و دیدم آقای دکتر دینانی دارند صحبت میکنند. با خودم گفتم شبکه چهار هم دیده من علاقمند شدم به برنامه قبلی[2] گفتن بذار یه برنامه دیگه هم براش بذاریم که بیشتر بمونه پای ما! مخاطب ندیده ها!!
جفت برنامهها مفید و الهام بخش بود. ولی من لباس پوشیدم و کتابی را در کیف کوچکم گذاشتم و آمدم توی پارک جمع و جور نزدیک خونه مون. سه تا پیرمرد نشسته بودن منم رفتم نزدیکشون نشستم. پارک تقریبا دو بخش داره [3] و من متوجه شدم این ساکنان همیشگی نیمکتهای پارک رو زنونه مردونه کردن ... صبح مردها روی نیکمت ها ضلع شرقی مینشینند و عصر پیرزنها
پ.ن: پیرمردها دیگه چرا تحت تاثیر جنگ نرم قرار گرفتن انصافا؟ میگفت: آقایون میگفتن ما تشنه خدمتیم؛ فک کنم دیگه تشنگی شون رفع شده!
تغییرات وبلاگ رو هم به فال نیک میگیریم. موضوعات رو کم کردم ولی کلمات کلیدی احتمالا بیشتر بشه برای هر پست. کیا قالیبافی بلدن؟ شباهت قالیبافی با فیشنگاری میدونید چیه؟
امروز دانشگاه ها چنان زیاد شده اند که هر کس از پهلوی آدم بگذرد ممکن است دارای [درجه] دکترا باشد. زمانی مدارس تجملی بود و مختص بود به فرزندان ذکور طبقه مرفه. 290
پینوشت: گزارش هایی از امریکای اوایل قرن بیستم به دست ما رسیده است که ثابت میکند در همه جای دنیا اگر جلوی پل گیشا صدا بزنی «دکتر!» حداقل ده نفر به سمتت برمیگردند!
حسن عباسی: جای تاسف دارد که رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران می گوید نمی شود علم دینی تولید کرد.
**امروز از دانشگاه آزاد زنگ زدن: بیا ثبت نام کن!
-گفتم: من که آزمون شرکت نکردم!!
-گفت: اون روز تو تلگرام به دوستت گفتی شاید تو "آزمون ارشد" شرکت کنی 😐
مورخان فلسفه، فلسفه معاصر غرب را به دو گرایش اصلی فلسفه تحلیلی و فلسفه قارهای تقسیم میکنند. فلسفه تحلیلی با بریدن از تاریخ و واقعیتهای اجتماعی و با ریاضیگونه کردن آنها به نرمی نیروهای اجتماعی را فریب میدهد و به بیعملی میکشاند.
بر اساس پژوهشهای متقنی که در حوزه باستانشناسی در «بنیاد حکمت اسلامی صدرا» انجام شده، میتوان اثبات کرد که «تمدن سومری»که به عنوان نخستین تمدن انسانی امروزی به دنیا معرفی میشود، نژاد ایرانی و نه سامی داشتهاند.
علوم انسانی به تبعیت از علم مدرن، انسان مطلوب را معرفی و سپس با توصیف انسانِ تحقق یافته، به دنبال تغییرَش به سوی انسان مطلوب خواهد بود. (خسروپناه,خبرگزاری فارس 1396: 12تیر)
من گاهی مثال میزنم ـ اگر یکوقت زلزله خدای نخواسته بیاید و یک شهر را خراب کند و من بنشینم توی مدرسه درس بخوانم، شما هم بروید در نظام رژه بروید... صحیح است؟ نه، باید همه بیاییم این زلزلهزدهها را نجات بدهیم. آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزلهزده بدتر است!
اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا اینجور اِعمال نفوذ کند. بیشتر
برای انسان از لحظهی مرگ، حیات دیگری آغاز خواهد گشت که در آن از همه آنچه که در دنیا بوده است [اعم از دارایی و روابط اجتماعی]عاری و تنها خواهد شد. (حیات پس از مرگ, 22)
برخلاف آنچه انسان خود را فرمانروای آفرینش پنداشته و به گمان خود، طبیعت سرکش را به خواسته های خود رام می کند و به زانو در می آورد، خودش نیز آلت دست طبیعت و یکی از دستیاران و فرمانبرداران آن است. منطق خرد، انسان را جزئی از جمله ی آفرینش می داند که هیچگونه استقلال و سرخودی ندارد.(طباطبایی 1360, 153)
بسیاری از حربه های ایدئولوژیک در پوشش علوم انسانی عرضه می شوند... نظریات علوم انسانی حاوی حربه های ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی و تاکتیک تبدیل شوند و در مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند و آن را به چالش بکشند. (۳//شهریور/۸۸)